درخشش ابدی ذهن یک برف !!!

برف ... برف ...

بعد مدتها برگشته بود

من و آنی ذوق زده از دیدنش ، ولی اون ظاهرا ذوقی براش نمونده بود ، خورد تو ذوقمون!

بعدش عذرخواهی کرد ، گفت فقط یکم یخش باز نشده ، و بعدش که آب شد ، همون بود ؟! نمیدونم ، خب ما هم همون نبودیم ، توقعی هم نبود که همون باشه ، اصلا وقتی ازمون پرسید عوض شده یا نه؟ چون خودش فکر میکرد عوض شده ، گفتم ما یادمون نمیاد خودمون چه جوری بودیم چه برسه به اون .

بهم گفت عوض شدم ، حالا بیشتر از خودم حرف میزنم و اطلاعات میدم. بهش گفتم تغییری نکردم ، فقط شاید امروز اینجوریم و فردا باز مثل سابق باشم ، بهش گفتم کلا با حرف زدن مشکل دارم ، فقط وقتایی که فکر نمیکنم ، زیاد حرف میزنم .. هروقت فکر میکنم ، به نتیجه میرسم چرا باید حرف زد؟ قراره با این حرف زدن به چی برسم؟ یا اصلا این حرف ارزش زدن داره یا نه؟

ی بار به یکی گفتم حرفا اغلب مزخرفن ، بعضی حرفا فقط مزخرف خاکسترین!!

ولی خوب بود ، دیدن دوستی که شاید عوض شده باشه ، ولی هنوز دوسته .

مدتهاست فهمیدم که ادم به دوست احتیاج داره ، حتی شده دوست چند وقت ی باری.


نظرات  (۱)

۰۵ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۴۷ پریســآتیـــس (:
واقعا لازم دارہ .. اما یہ دوست خوب باید باشہ ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی