درخشش ابدی ذهن یک برف !!!

برف ... برف ...

بازم لوسی 

8 ماه بعد از واگذاریش دیدم که توی دیوار آگهی برای فروشش زدن 

چه حال بدی داشتم ، چقدر نگرانش بودم

رفتم و آوردمش خونه .. مادر شده بود ، با دوتا بچه که دخترش کپی خودش بود 

به شدت نحیف و ضعیف شده بود 

انگار که شناخت منو از همون اول 

آوردمش خونه .. همه جای خونه رو بو کشید 

و کامل یادش اومد 

همه چیز رو 

همه جاهایی که دوست داشت رو 

بالای کمد 

همه بازی ها رو یادش بود 

دست بازی محبوبمون رو 

چقدر دل تنگش بودم 

چقدر حس خوبیه داشتنش 

چقدر خوبه که میبینی بعد از اینهمه وقت آدمو یادشه

چقدر سخته وقتی صبح ساعت 4 بیدار میشه و دلش میخواد بازی کنه :))

از اول مرداد برگشته خونه 

کاش میتونستم برای همیشه نگهش دارم 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی