درخشش ابدی ذهن یک برف !!!

برف ... برف ...
یه تیکه از آسمون بنفش در بارش برف ، گم میشه !!
حتی بدون ردپای از یه گرگ !!
باز مغزم میخاره و من از فکر بی فکری خسته ام ، پوچی؟! نه ، ولی سردرگمی ، گیجی ؟! احتمالا ، ولی نه مطمئنا
چقدر این جمله کامو رو دوست دارم :"سیزیف از این طریق که از همهٔ آنچه که ورای تجربهٔ مستقیم او قرار دارد چشم پوشی می‌کند و به دنبال علت و فایدهٔ عمیق‌تری نمی‌گردد، پیروز است"
نگرد دنبال علت و فایده عمیق تر ، نه بخاطر پیروزی ، که پیروزی مزخرفه ، حتی مزخرفتر از شکست !!!
نگرد دنبال علت و فایده عمیق تر ، بخاطر پرهیز از خارش مغز ، هرجور هم فکر کنی ، وقتی چیزی رو قرار نیست بهش برسی ، چرا جتی بهش فکر کنی
آسمان هم زمین میخورد !!
به ماه نگاه کن ، وقتی که برف میباره !! حتی وقتی که نمیباره !!
میخوام یکم کتاب بخونم حالا و .. شاید " وقتی یک اثر هنری بودم" رو تموم کنم ، بالاخره باید یه کار نیمه رو به اخر برسونم ، بارهای ما!!
گیج و منگ درونم ، همیشه بود و فکر کنم خودم خواستم همیشه !! نخواستم مطمئن باشم ، فکر کردم اینجوری از جهالت فرار میکنم و حالا میبینم دست به هر اقدامی میزنی خودش حماقته !! فرار از جماقت خودش حماقته !! میخوام در برم ، شاید حالا بیشتر از هر وقت دیگه !!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی